درس بیل گیتس برای ما

هفته گذشته در یک نشست خبری در برابر قفس چند مرغ و خروس، بنیانگذار شرکت کامپیوتری “مایکروسافت” از اجرایی کردن طرحی خبر داد که بر مبنای آن بنیاد خیریه بیل و ملیندا گیتس که توسط خود او و همسرش اداره می‌شود، با الهام از ضرب‌المثل جهان‌شمول “اگر به فردی یک ماهی بدهند، قوت یک روز او را تأمین کرده‌اند، اما اگر فن ماهی‌گیری را به او بیاموزند، زمینه معاش یک عمر او را فراهم آورده‌اند”، طرح اهدای جوجه و یاددهی نحوه پرورش آن را به خانواده‌های فقیر کلید خواهد زد. چراکه دادن جوجه و آموختن نحوه پرورش و نگهداری آن می‌تواند زندگی یک خانواده را برای همیشه بهتر کند؛ اما چرا و چگونه!؟

در این طرح که بیل گیتس محبوب و مشهور بانی آن شده است، از مردم خواسته شده به این طرح با هدف کمک مالی در کاهش فقر که به توزیع تعداد به مراتب بیشتری جوجه نیاز است، کمک کنند؛ طرحی که از آن با عنوان “انقلاب مرغی” در کشورهای فقیر یاد شده است.

بر اساس این ایده، در گام آغازین ۱۰۰ هزار قطعه جوجه به رایگان در میان مردم کم‌درآمد ۱۲ کشور فقیر جهان توزیع می‌شود که بیشتر آنها در قاره آفریقا قرار دارند. این جوجه‌های اهدایی پس از واکسینه شدن، در میان روستاییان این کشورها توزیع خواهند شد و بانیان آن امیدوارند که پرورش آن‌ها برای تولید و فروش تخم‌مرغ و همچنین تکثیر و فروش مرغ، منبع درآمد جدیدی برای دریافت‌کنندگان ایجاد کند. تا آنجا که یکی از هدف‌های این طرح این عنوان شده که درصد صاحبان مرغ در کشورهای فقیر غرب آفریقا از پنج به ٣٠ درصد افزایش ‌یابد.

آنچه نگارنده را بر آن داشت تا حاشیه‌ای کوتاه بر این اقدام بیل گیتس اشباع شده از سه گانه شهرت، قدرت و ثروت بنویسد؛ مطرح کردن این دغدغه ملی و اخلاقی است که چرا به ذهن ثروتمندان صاحب مال و منالی مانند حسین هدایتی‌ در ایران -مشهور به عابربانک فوتبال ایران- که به امر صادرات میگو و… اهتمام دارند و در خرید و فروش بازیکنان دلخواه هواداران میلیونی فوتبال سر کیسه را به‌آسانی باز می‌کنند و دست کم میان پرهوادار‌ترین تیم فوتبال آسیا یعنی پرسپولیس نیز محبوب هستند، ایده‌های مشابه برای نجات جامعه روستایی ایران از فقری که با آن دست به گریبان هستند، خطور نمی‌کند!؟ یا چرا مدعیان صندوق بیمه اجتماعی روستاییان، کشاورزان و عشایر که این روزها در ساختمان پرزرق و برق و مجلل خیابان بهار شیراز تهران برای گذران عمر روستاییان و عشایر پینه به دست، نسخه‌های اداری تکراری و کلیشه‌ای ناکارمد می‌پیچند، ذره‌ای در ایجاد اجماع ایده‌های بومی مشابه برای میلیون‌ها روستایی دلزده از روستانشینی، فکری عاجل و خلاقانه‌ نمی‌کنند!؟

البته که این انتظار فقط از سرمایه‌داران جامعه ورزشی نیست که سوت و کف و هورا کشیدن صدها هزار هوادار در استادیوم آزادی یا هزاران لایک در اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی آنها را به وجد می‌آورد؛ بلکه از تمام خیرین متمول به‌ویژه نان‌دهنده از سفره تولید و صادرات مواد غذایی انتظار می‌رود تا زکات خود را به جامعه بهره‌برداران تولید مواد غذایی جامعه، با ایده‌هایی مشابه بیل گیتس بزرگ ادا کنند؛ بیل گیتسی که پس از ایجاد انقلاب کامپیوتری و با وجود آن که می‌گوید: “در این زمینه پرورش جوجه هیچ تخصصی ندارد و حتی بعید می‌دانم بتوانم در محل زندگی خود در آمریکا مرغ نگهداری کنم”، انقلابی مرغی را برای نجات گرسنگان روستاهای بدون سرمایه اولیه کشاورزی آن هم نه در آمریکا بلکه در آفریقا، در دستور کار اخلاقی بنیاد خیریه خود قرار می‌دهد./